ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم

۳۴۰.کس نخارد پشت ما!

۳۴۰.

اول:

 غروب چهارشنبه  خرید برمی گشتم یهویی قیافه"م"اومد توی نظرم، بهش زنگ زدم خیلی کلافه بود و خسته.

خریدارو گذاشتم خونه خستگی ام که در رفت یه بطری آب آلبالو واسه اون یه بطری آب معدنی هم واسه خودم برداشتم سر راه از یاس بال وکتف مکزیکی (با کش فراوان خوانده می شود) و دوغ و...گرفتم و رفتم سراغش،انتظار نداشت بعد از این همه وقت برم دیدنش.ذوقش از چشما و حرکاتش معلوم بود.

به انتخابش توی تراس نشستیم،کنار آتیش،هم کباب بود و هم ... اصلا هم هوا سرد نبود!

حال خوبی بود،رسیدم خونه پیام داد و از خوب شدن حالش گفت.

خوشحالم که حداقل خیرم به این طفلک (کاف از باب تحبیب نه تصغیر)رسید.


دوم:

من فکر می کنم اصلا این خبرای تلخی ،گرونی،گشت ارشاد سیاست و...خاموش، اصلا همه چی ،همه چی به کنار! خودمون که می تونیم هوای همو داشته باشیم،لازمه همو بشناسیم که یه کم بیشتر همدیگه رو تحمل کنیم؟لازمه طرف آشنا باشه که بیشتر مراعات حالشو کنیم؟قبول دارم حالمون خوب نیست اما واکنش های خیلی خوبی می گیریم وقتی مراعات حال بدی دیگرانو بکنیم.ممکنه این وسط چند نفر هم این وسط با همون دست فرمون حال بدی جواب بدن،اما عموما پاسخ های خوبی می گیریم که هم حال خودمون خوب میشه هم دیگران.

من فکر می کنم فقط ما(مردم)می تونیم هوای همو داشته باشیم،دلسوز هم باشیم،کسی دلش واسمون نسوخته.

کارای کوچیک می تونه کمک بزرگی به تخلیه ومهار خشم اجتماعی و برگشت وتقویت اعتمادمون به هم بکنه.

اینا خلاصه صحبت های این هفته ام بود.


سوم:

واسه طراحی و تجاری سازی ایده ای که می تونه تبدیل به یه آپلیکیشن موبایلی بشه و به کنترل قیمت کالاها کمک کنه به همفکری و راهنمایی فنی احتیاج دارم.

مبنای فرهنگی اش یه ایده اجتماعی و فرهنگیه که توی هندوستان برای مبارزه با فساد اجرا شده و اونجا نتیجه خوبی داده.

خیلی دوست دارم بتونم اجرایی شدنشو ببینم.


چهارم:

واسه اردیبهشت ماه دعوت شدم اربیل،دو هفته!هزینه سفر و مکان اقامت و...هم با خودشونه!

خیلی خوشحالم.


پنجم:

این آقا سید ما پیشنهاد داده تعطیلات عید چند روزی برم پیششون ،اگر دیدم اوکیه و می تونم و...کلا مقصد سفر بزرگم بشه همونجا.فکر می کنم ایده خوبی باشه.البته دو هفته قبلش باید تصمیمو بگیرم وخبر بدم.


ششم:

وقتی مرغت یه پا داشته باشه نتیجه اش میشه دو هفته بدو بدو و کلی هزینه های جورواجور واسه رفقا!

خدایا این بنده خدا رو زودتر بزرگ کن.

سهراب عصری زنگ زده زودتر خودتو برسون که خیلی اوضاع بی ریخته!

پووووووووووووف!


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.