ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
۳۳۸.
اول:
امروز عصری نهنگه رو بردم حموم،تعویض روغن و... بچه ام آب ورنگی گرفت،جونش تازه شد.
دوم:
قراره سوپرایز بشم.مثلا من الان خبر ندارم!
سوم:
عصری چندتا از ایمیلای قدیمی که یادگاری نگه داشتم بودم رو باز کردم.چه حالی بودااااا!خدا وکیلی هرسال دریغ از پارسال!
چهارم:
یکی نیست دست منو بگیره!این کامکواتا منو به کشتن میدن!
روی قبرم بنویسید:ایشون به کامکوات خیلی علاقه داشت،اما کامکوات به ایشون اصلا علاقه نداشت!
پنجم:
جمله اش خیلی سخت و سنگین بود:"شما برای زنده موندن هر روز از ارزش هاتون کوتاه میاین و ارزش های تازه خلق می کنید"!خیلی سنگین بود،این جمله می تونه بیس جدیدی برای تحلیل های اجتماعی باشه و توان بالایی برای تشریح و تحلیل کنش و واکنش ها غیر آگاهانه/ناخودآگاه داره.
ششم:
متنی دو صفحه ای در مورد این روزا نوشته بودم و قصدی هم برای انتشارش نداشتم و فقط برای تصحیح برای دوستی فرستادم،متاسفانه این دوست رعایت امانتداری نکرده و بدون نام منتشر شده و توی گروه های مخاطبش کلی بحث سرش شده.از این موضوع دلخورم هم به دلیل انتشار بدون اجازه اش و هم به دلیل اینکه توی فضای نقد و نظرش نبودم که پاسخ بدم یا اصلاح کنم،تازه چند روز بعد از انتشارش خیلی اتفاقی متوجه شدم!
هفتم:
چند روزه هوای ...زده به سرم،مسافتش طولانیه و خسته کننده،کاش همسفری پیدا بشه.دلم اونجا آرووم میشه.
هشتم:
وقتای دلم می گرفت و سختم میشد صدای استاد شجریان یه دلگرمی و امنیت بود که توی خلوت همراهم بود و پناهی گاهی بود برای کاستن از سردی های روزگار.خداسلامتشان بدارد.
نهم:
"وسوگند به تن هایی که تا طلوع سپیده عرق کرده، درهم می پیچند و بر هم می لغزند".
بعداًنوشت:
وقتی سیگارو از ته روشنی کنی،یعنی حالت خیلی خوبه!