ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
۲۶۵.
اول:
پدر جان کیش وماتم کرد،حالا منم ویک دنیا احساس گناه وعذاب وجدان
دوم:
امشب آخرین ساعات از وعده باقی مانده را می گذرانم وچقدر عجیب که پیرمرد این همه راه را آمده که مهمان من باشد.
چقدر عجیب،چقدر...
غمگینم
غمگینم
اسم وبلاگتو که دیدم یاد فیلم ایستاده در غبار افتادم....
شبیهه
گر میخواهی از حال من بدانی
سخت نیست
تصور کسی را که
هرروز چند بار
و هربار چند ساعت
روبروی پنجره می ایستد
و کسی که نیست را به خاطر می آورد
کسی که نیست
کسی که هست را از پای در می آورد
گروس عبدالملکیان