ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
155.
چند شب پیش یکی از دوستام تماس گرفت وازم خواست که فرداش براشون کاری رو انجام بدم.از اونجایی که مسیرش دور بود و... آخرای شب ماشینشو آورد که فرداش من استفاده کنم.ماشینش از اون ماشینای شاسی بلند،سیاه،پت وپهن خدا میلیون تومنیه!خونه اش هم که اون بالا بالاها با متراژی به اندازه تمام خونه های تیر وطایفه من!
خلاصه ماشینشو آورد ومن هم با ماشین رسوندمش خونه.قبلش هم رفتیم یه دور زدیم و یه بستنی و...
هم دم بستنی فروشی هم موقع رفت وبرگشت توی مسیر و پشت چراغ قرمز چیزایی دیدم وحرفای شندیم که...انگار من یه آدم دیگه ای هستم.آدما با محبت شده بودن،همه منو دوس داشتن،من مهندس شده بودم و...
با اینکه لباسام همون لباسای عادی بود(یه شلوار جین ویه تی شرت رنگ ورورفته ویه صندل).دو نفر پشت چراغ قرمز پیشنهاد دوستی داشتم(آدمایی که توی شرایط عادی ممکن بود حتی جواب سلام منو هم ندن.ممکن که نه حتما!!!)بستنی فروش یه مهندس مهندس راه انداخته بود که بیا وببین و...
یعنی یه ماشین...؟!!
اوووووووووووووووووووف....آره.....
اره دیگه...به ماشینه.....
مورد توجه بودن هم کیف می ده هاااا!
به تازه اون یه ماشینه... فکر کن بهش یه موبایل عالی و لباسهای انجنانی و یه نجیر گردن کلفت و ساعت بدجور اضافه بشه.. دیگه خود خدا میشی..