سالهاست از ادکلن تلخم نزدم ... که مبادا خاطرش زنده شود .... هرروز به شیشه نیمه از ادکلن نگاه میکنم حتی جرات نزدیک شدن هم ندارم. این تنفر رو درک میکنم خان !
داستان خاطره نیست،حکایتی آدمی است که به سهمش از زندگی راضی نیست وهر چند وقت یک بار...
ها، خان! می بینم که خانه ات ویران شده... هی گفتم بیا به عیادت شیخ نیامدی، او هم تو را نفرین کرد و حال به "تیرغیب" گرفتار شدی شیخ از تخت پایین آمده و دارد با آهنگ جدید "کتی پری" موظون می رقصد... آتشی جان سوز...
به مشکلات لبخند بزن
خنده من مهم نیست،مهم مشکلاتن که روبرو نشستن ودارن موزیانه لبخند می زنن،خدا می دونه چه فکر پلیدی تو ذهنشون هست
عصبانی نباش خان جان ... چه زشت شدی
می خوایم نباشیم اما بعضیا نمی زارن حاج خانوم!!!
سالهاست از ادکلن تلخم نزدم ... که مبادا خاطرش زنده شود .... هرروز به شیشه نیمه از ادکلن نگاه میکنم حتی جرات نزدیک شدن هم ندارم.
این تنفر رو درک میکنم خان !
داستان خاطره نیست،حکایتی آدمی است که به سهمش از زندگی راضی نیست وهر چند وقت یک بار...
وقتی خواب بودیم!!
جاسم، اون لودر را ببین دم درب است؟
حنا؟
حنا...دخترم!
یا رسول الله، حنا و لودر نیست!!
خان !!
لودرم و دخترم را پس بیار..
چیه شیخ ؟!!
بابا برش(به فتح با و را) می گردانم
من وحنا رفتیم دوری بزنیم با لودر
بابت پست بعدی خیلی ممنون
حس اون لحظه ام بود
ها، خان!
می بینم که خانه ات ویران شده...
هی گفتم بیا به عیادت شیخ نیامدی، او هم تو را نفرین کرد و حال به "تیرغیب" گرفتار شدی
شیخ از تخت پایین آمده و دارد با آهنگ جدید "کتی پری" موظون می رقصد...
آتشی جان سوز...
آمدیم،وقتی همه خواب بودند!