ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم
ایستاده در باد

ایستاده در باد

عصیان می کنم پس هستم

145.

145.

فرودگاه

سالن ترانزیت

انتظار

اظطراب

آدم های خاکستری

بدون بدرقه...

کاش رنگ دیگری داشت این سفر...



پ.ن:

"آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است

 بادوستان مروت با دشمنان مدارا"

نظرات 3 + ارسال نظر
لعیا پنج‌شنبه 6 فروردین 1394 ساعت 16:10 http://rainbow1363.persianblog.ir

یعنی چه رنگی؟

رنگی رنگی،کلی رنگ...

بهار شیراز چهارشنبه 5 فروردین 1394 ساعت 09:14 http://mahbobam46.blogfa.com/

سال نو مبارک باشه خان ...
سالی سرشار از خیر و نیکی برایت آرزو دارم

سلام
سال نو شما مبارک،آرزوی بهروزی و...
همه ی اتفاقات خوب

H.K جمعه 29 اسفند 1393 ساعت 17:25 http://pangovan.blogsky.com/

پس چرا با ما حداقل مدارا نمی کنی خان؟
مروت نخواست از تو شیخ...اقلا مدا را کن...
خب به کجا چنین شتا بان؟
شیخ از خان بپرسید!
آقا سال خوبی را برات آرزو می کنم...
----------
توضیح صحنه:" فرود گاه و شیخی که کنار باند نشسته".
شیخ:" حنا... حنا... دخترم"
حنا:" بله پدر؟!"
شیخ:" بیا این کاسه آب را بگیر بریز پشت هواپیمایی خان".
حنا": چشم پدر...".
نیم ساعت بعد...
.
شیخ :" حنا حنا؟!"
هیچ صدا و پاسخی نیست!
مامور امنیت پرواز سپاه با تویو تا نزدیک می شود...
مامور:" پدر جان چیه این همه سر وصدا راه انداختی؟!"
شیخ:" یا حارص... یا شرطی از برای دخترم اذان می گویم اور را ندید؟".
مامور:" چه شکلی است این دختر شما؟
شیخ:" قد بلند... چشمای سیاه، موهایی حنا، واه واه واه.. دامن کوتاه...".
مامور:" ها با هوا پیما برفت...".
شیخ چو این بشنید به سوی آشیانه میگ ها بدوید و یکی سوار بشد و در آسمان کبود گم بگشت!

چیه شلوغش کردی؟
هاااا!
بابا بیا این دخترت!ترگل و ورگل وبهتر از دیروز
.
.
.
به اون میگا ها هم دست زدی،نزدیاااا!سامانه اس299نصب کردیم
سال نو مبارک شیخ

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.